Monday, March 28, 2016

دلنوشته یکی از دوستان 3 شهروندبهایی بازداشتی

 سرزمین مادری ،کشورم ایران زمین. روزها میگذرند و همه چیز از کلمه ای دو حرفی آغاز میشود.”حق”!! دو حرفی پر ز معنایی است که این روزها پیش از خیلی از کلمات می آید ،اما یک کلمه هفت حرفی داریم که این دوران برای شهروندان بهایی در ایران غریب نیست.بله! “محرومیت ” .چطور میتوان یک شهروند را از حقوق اصلی اش در یک کشور محروم
ساخت ؟نمیدانم چرا سالهای ابتدایی موضوع انشا علم بهتر است یا ثروت بود. چرا آن دوران نگفتند علم را محدود میکنیم؟نمیدانم چرا برای یادگیری باید آنقدر بها داد. نمیدانم ،مگر یادگیری شیوه عمل نیست؟نمیدانم خدایا مگر کسب قابلیت کردن مشکلی دارد؟ مگر از کودکی نمی گویند زندان جای مجرمان است؟ اگر تدریس جرم است ، اگر به دنبال حق تحصیل رفتن جرم است پس چرا دانشگاه ؟ پس چرا روز معلم داریم؟پس چرا دکتر ها ،پس چرا این همه دانشجو؟پس چرا روز مهندس جشن میگیریم ؟ پس چرا علم؟چرا آموزش. این روزها متعجبم ،متعجب… متعجم که روحیه نیست چون نوشت و خواست . خدایا مگر نوشتن جرم است ؟مگر نمی گویند هر آنچه از دل برآید بر دل نشیند؟ مگر تارا چه گفت جز هر آنچه حق بود؟مگر حق گرفتنی نیست ؟کجای حرف سرمد ، با مجرمان یکی

No comments:

Post a Comment

نقض حقوق جامعه کارگران در ایران خرداد ماه ۱۳۹۷

تهیه، تنظیم و نمودار از:  محمد ابوطالبی  Mohammad Aboutalebi اخبار _یکی از کارگران هپکو امروز در اعتراض به عدم رسیدگی به مشکلات معیش...